سه‌شنبه

بختیاری ها و غیرت بی جا



از طرف مدیریت تلویزیون رها به بنده پیشنهاد شد تا درباره اعتراض بختیاری ها به سریال سرزمین کهن که از تلویزیون رژیم پخش شده برنامه ای بسازم.
اما من به دلایلی این موضوع را قبول نکردم و تا الان هم زیر بارش نرفتم هرچند اگر فشار بیشتری بیاورند شاید مجبور به قبول این مطلب بشوم ولی از اکنون بگویم که این موضوع اصلا برای طرح در برنامه بنده یعنی شبنامه نیست.


اما علت این اصرار بنده برای عدم حمایت از این اعتراض چنو مورد می باشد :

1-      من سریال سرزمین کهن را ندیدم ولی در هر حال برایم سوالی پیش آمده است: چرا دوستان لر و بختیاری که این روزها در اعتراض به داستان یک فیلم، که واقعیت نیست و زائیده تخیل است، تظاهرات برگزار می کنند، ولی ۳ سال حصر غیر قانونی و غیر موجه دو لر یعنی خانم زهرا رهنورد و آقای مهذی کروبی،که واقعیت محض است، به هیچوجه ناراحتشان نکرد؟
2-      کارگردان این فیلم  یعنی آقای کمال تبریزی به هیچ وجه شخصیتی نیست که به ایرانی ها از هر قوم و ملیت و قبیله ای توهین کند . ایشان در سابقه درخشان خود فیلم های خوبی داشته که بارها نظام حاکم را به چالش کشیده است که از جمله آنان فیلم مارمولک است.
3-      آنطور که بعضی دوستان گفتند و در  نامه ها و پیام های عذر خواهی منتشر شد شخصیت اصلی سریال سرزمین کهن و قهرمان داستان یک بختیاری است ؛ پس بختیاری های عزیز غیرتشان بی جا و خشم شان بی مورد فوران داشته است.
4-      دیالگی که بختیاری ها آنرا توهین به خود می دانند فقط همین جمله است: "می گویم که بختیاری ها چگونه بختیاری شدند. " و این جمله هم از زبان یک دشمن ایران که با روسها هم پیمان است ، بیان می شود. من این جمله را به هیچ وجه در یک فیلم توهین نمی دانم.
5-      به هر حال بنده نمی توانم در حمایت از عده ای که نه درک و شعور تحلیل فیلم را دارند و نه آنقدر صبر و تامل دارند که فیلم را تا انتها ببینند برنامه ای بسازم. بخصوص وقتی برخی فیلم ها را دیدم که چوپانان و عشایر و بیابان نشینان بختیاری را برای اعتراض به شهر ها کشانده بودند.

یکشنبه

نامه سرگشاده جواد خادم به رهبر جمهوری اسلامی

 نترسید آقای خامنه ای! 

حاصل ولایت شما جامعه طاعون زده ایست که در سیمای بدون لبخند فرد فرد إيرانى خود را برخ می کشد و آینده ای تل خرا در برابر می گذارد: مرگ ايران چندان دور نيست. 

جناب آقای سید علی حسینی خامنه ای
با سلام و احترام:

شما را به نام خودتان نامیدم، بی پیرایه القاب وعناوین که وقت است تا خیلی دیر نشده آنها را واگذارید ، سجد ه واپسین بجا آورید و تتمه نام و اعتبار خود را نجات دهید و رخت از ورطه "ولایت" دراین جهان برکشید که چشم انداز"اقامت" در جهان دیگر پیداست.
براستی پیدا نیست که در جهان باقی حساب چگونه پس خواهید داد، اما من بعنوان کسی که از کوچه های خاکی مشهد شما را می شناسد ، شمه ای از کارنامه جهان فانی را در برابرتان می گذارم، تابصدای بلند بگویم:
- خامنه ای وقت رفتن است...
آقای خامنه ای:
ایران در دوران ولايت شما دچار گرفتاري‌ها و مسائل لاينحل شده و در پرتگاه سقوط و نابودى قرار گرفته است، و هر گونه تأخيرى در درمان آن، حتى مردم ايران را هم بسوى نيستى سوق خواهد داد. اين بدبختي‌ها و بيچارگي‌ها تراز 23 سال ولايت شما بر راس یک " نظام" امنیتی- سپاهی است که شما " مقدس" می دانیدش و می خواندیش.
من از نقض حقوق أوليه آنها بعنوان يك انسان صحبت نمي‌كنم، چون شما آنها را بنده خود مي‌‌دانيد و شکوفايى و سعادت آن‌ها را در بندگى آن‌ها مي‌‌بينيد. كارى به زندانيان دگرانديش ندارم، چون در قاموس شما دگرانديشى زيبنده يك بنده نيست. در باره شكنجه‌ها و كشتارها لب نمي‌گشايم، چون از نظر شما براى عبرت بندگان ابزارى ضرورى است. سخنى از مداحان و بلندگويان بيشمارتان در رسانه‌هاى وأبسته نمي‌گويم چون پروردگار محتاج نوحه سرايى است. من از شما براى استفاده از قشرى‌ترين روحانيون براى تفسير آيات قران انتقادى نمي‌كنم، چون ضرورت افسار بستن به بندگان تاريكى و جهالت است. من كارى به ثروت بيكران شما ندارم، چون ايران‌زمين را تعلق شخصى خود مي‌دانيد كه زيبنده هر پروردگاري است؛ و من به گفتمان شما در مسائل إسلام و دنيا نقدى ندارم چون فصل الخطاب هستيد و دنيا را از دريچه ديد كوته بين خود مي‌‌بينيد.
من ترويج دروغ، تزوير و ريا توسط شما را در جامعه با اخلاقيات خدايى شما مأنوس مي‌دانم. من «ماده گاو» بودن و «مستراح مرد بودن» زن را درك مي‌كنم، چون پديده فكرى شما چيزى بيش از آن نيست. من شنود از گفتگوى عاشقانه زوج‌ها را درک مي‌‌کنم، چون وسيله اى براى كنترل گُرده گرهاى شما مي‌دانم. من می فهمم که مي‌خواهید فرزند خود را بچه شير ژيان جلوه دهی تا أطاعت بندگان از حالا برای او مسجل شود. برای من روشن است که چرا یکی از منفورترين نوکران خود را در راس عدالتخانه سلطانی گمارده اید، چون بندگان احتياج به عدالت ندارند بلكه گورستان براى آنها كافيست.
بر من آشکار است که چرا سخاوتمندانه ثروت سرزمین ما را در سرزمينهاى إسلام خرج می کنید ، چون براى گسترش دروغ و تزوير و ريا جولان گاه ايران زمين كافى نيست.
و من دلیل تسليم بلا شرط شما درمقابل "شيطان بزرگ" را بخوبی می دانم. ا زهمان خردسالی روشن بود که بزدلی بارزترین جنبه شخصیت شماستو
وقتى فرموديد كه به هر قيمتى بايد از شر اين شيطان رها شد نشان داديد كه تحريم ها و فشار هاى سياسى بر آن"خداوندگاربزرگ" که شما باشید ، تاثیر داشته است و در نتیجه، راه را به بندگان خود براى نجات بازكرديد. وقتى كه أجازه داديد اقاى روحانى رئيس جمهور شود فشار مبارزان داخل وخارج از كشور را تا مغز استخوان خود إحساس كرديد، بطورى که مجبور شديد بگوئيد انتخابات در ايران هميشه آزاد بوده است، و براى إثبات آن به جامعه بين الملل، أجازه داديد اراده بندگان تان بر شما چيره شود و آقاى روحانى انتخاب گردد. زماني كه از دست نشاندگانتان خواستند تعبير ديگرى از گفتار شما در مورد توافق‌نامه ژنو را در رسانه ها بازگو كنند، دست رد بر سينه آنها زديد. پنج ميليون بسيجى و سر دم داران آنها را از پى و بن تكان داديد بحدى كه در رفتارو كردار آنان با بردگانتان تاملی ديده مي‌شود و عاقبت آن گريبانگير خود شما نیز خواهد شد. شما عقب نشينى موقتى شما نکرده اید، بلکه اين بار متوجه سيا ست‌هاى خانمان بر اندازتان شده ايد و بناچار تلاش بی ثمری را مرهم نهادن بر برخی زخم های سطحی آغاز كرده ايد تا بتوانيد چند صباحي بيشترازگُرده بندگان خود کار بكشيد.

آقای خامنه ای،
بر كسى پوشيده نيست كه سياست هاى شما براى تغیير ساختار جامعه إيرانى با شكست روبرو شده است. از كجا مي‌خواهيد شروع كنم؟ أجازه دهيد از بهداشت عمومى آغاز كنم. بنا بگفته وزير بهداريتان، خود این وزارت خانه ا زهمه مريض تر است، كسر بودجه وبرنامه هاى غير قابل أجرا، این وزارتخانه را به رمالخانه تبديل كرده كه نبودنش ضرر كمترى به بهداشت عمومى مي‌زند و به تازگي مجبور شده است بهداشت نوزادن و نوباوگان را بطور كلى كنار بگذارد. فقدان بهداشت، أمراض جنسي را به سرحد ٢ ميليون رسانيده است. از كشتار بيش از ١٠٠ هزار نفر در سال فقط در كلان شهرها که به خاطر الودگي هوا مي‌ميرند حرفى نمي‌زنم، چون ساير مردم «مردگان متحرک» هستند. سه ميليون معتاد مواد مخدر را به دست فراموشى مي‌سپارم چون بقیه در فضاى امنيتى كشور ترجيح مي‌دهند كه در خمارى بسر برند.
كمبود دارو مشكلى نيست چون شفا را بايد خداوند بدهد، و شايد شما در این فكر هستيد كه طبابت با آب را در ايران ترويج دهيد. ولی دست کم، قبل از دست زدن به چنين اقدامى مطمن شويد كه آب سالم وجود دارد. افزايش قيمت ٤٠درصدى دارو مهم نيست، چون به هر حال، صندوق بيمه هاى اجتماعى تهى از وجوهات است و بندگان بايد برای معالجه خود در جيب خالى خود دست كنند. بر اساس أمار وزارت بهدارى بيش از ٤٠٪ از بندگانتان در استرس روزانه بسر مي‌برند. اين بايد يكى از بزرگترين شاهكار هاى شما باشد: مساجد خالى و در حال ساخت را مي‌توانيد مملو از اين بيماران روانى كنيد و ارتش ٢ ميليون ملا ى خود را براى عذاب روحى بيشتر اين بيماران و روانكاوى أنان روانه اين مساجد سازید، و براى جبران زحماتشان درامد ماهينانه أنان را از يك ميليون تومان به دو ميليون تؤمان افزایش دهيد. از كيسه خليفه بخشيدن آسانترین کارهاست ، بویژه برای شما که بادمجان چینان دور قاب امیر مومنین و خلیفه روزگارلقبتان داده اند و جز لبخند جوابی نگرفته اند.
از كوتاه شدن قد نوزان بخاطر سوء تغذيه بايد خوشحال شويد چون كوتوله هاى سياسى دور و بر شما ترجيع مي‌دهند با بندگان كوتوله‌تر از خود سر و كار داشته باشند. از فرو ريزى سقف بيمارستان ها حتما استقبال مي‌كنيد چون توسعه بيشتر گورستان‌ها لازم نيست، و زمين هاى بيشترى در دسترس زمينخوارانى چون برادران لاريجانى قرار خواهد گرفت.
بگذاريد مواردی چند از سياست‌هاى فرهنگى شما را يادآورتان شوم. ديگر چيزى بعنوان آموزش مجانى كه از "آرمان هاى انقلاب" بود باقى نمانده و بدين ترتيب توانسته ايد به تعداد بيسوادان بيفزایيد وامروز بيش از ١٥٪ مردم بيسواد هستند در صورتي كه دهسال پيش بيسوادى در كشور وجود نداشت . خوشحالید که یكى از دست اوردهای انقلاب را يك تنه به باد داده ايد؟ سياست تدريس علوم انسانى بر اساس انديشه هاى اسلامى ٤٠٪ از صند لي هاى دانشگاه ها را خالى از دانشجو كرده است و كسى از بندگان شما حاضر به آموختن آن نيست. فرار مغزها بر اساس جديد ترين أمار وزارت آموزش به سالى ١٥٠٠٠٠ نفر رسيده است وبگفته وزيرمربوطه یعنی سالى معادل ١٥ ميليارد دلار از كشور خارج مي‌شود. این براى شما اهميتى ندارد چون أداره سرزمين أرواح احتياج به جنگيران دارد نه مديران. با طرح نظارت روحانيت بر مدارس به ياد أيام خرد سالى خود افتاده ايد و مكتب را بر دبستان ترجيح مي‌دهيد شايد اين پروژه اى براى جلوگيرى از فرار مغزها باشد. به درايت و ا بتكار عمل شما بايد واقعا احسن گفت که نسخه اى براى حل گرفتاريهاى بشريت پیدا کرده‌اید.
از دنياى أدب و هنر با شما سخنى ندارم. درايت شما در حديست كه ناخواسته باعث ترويچ زبان و أدب و هنر ايران در خارج كشور شده ايد و در داخل آنرا به زير زمين ها سوق داده ايد. بندگان شما كوشش فراوانى در حفظ اين تنها ارثيه خود دارند و تا حد بسيار زيادى دور از چشم شما موفق بوده اند، و اين تنها دل گرمى أنان است. و هر چه بيشتر كوشش در معرب كردن جامعه مي‌كنيد تنفر ناخواسته مردم از فرهنگ اجباری را بيشتر مي‌ کنید.
سياستهاى اقتصادي شما که جزوشاهکارهای تاریخ است. حتى من كه دانش اقتصادم در حد يك مدير است، مي‌توانم در اين مورد مثنوى٧٢ من بنويسم.اما به يك اشاره اكتفا مي‌كنم . همه نمودارهاى اقتصادى در حد أكثر يا حد اقل است بحدى كه ناخواسته "شيطان بزرگ" را وأدار به سازش با رژيم خود كرده ‌ايد. عمو سام ناگهان متوجه شده ادامه تحريم ها باعث يك دولت ناكام در ايران خواهد شد و منطقه خاور ميانه را كن فيكون خواهد كرد و هزينه آن براى وى غير قابل محاسبه است. از اين جهت من سر فرود مي‌اورم و قبول مي‌كنم كه حرف استاد شما اقاى خمينى درست بود: اقتصاد مال خر است.
سياستهاى اجتماعى شما كمر بندگان تان را خرد كرده تا حدی كه توانايى راست ايستادن ندارند .باز سازى ایران حداقل به دو نسل اينده احتياج دارد، بشرط آنكه بقول معورف كسى در خانه مانده باشد تا بتواند راه هاى بازيابى و ترميم را به آنها بياموزد.

در باره سياستهاى اجتماعى شما أجازه دهيد از نهى از منكر شما شروع كنم. اين طرح به أضافه‌ فقر اقتصادي باعث توسعه بى اندازه قديم ترين تجارت بشر يعنى تن‌ فروشى شده است و أكنون بيش از يك ميليون زن به آن اشتغال دارند. و فاجعه انگيز تر این که بيش از ٢٠٠٠٠٠ مرد جوان به آن ملحق شده‌اند كه در تاريخ اجتماعى ايران كم سابقه است. تجارت نوباوگان با همكارى پاسداران رونق گرفته است. از رانتخوارى روزانه توسط بيت شما و أطرافيان شما مي‌گذرم . دروغ ودزدى و ريا كارى در ميان جوانان و نوباوگان چنان رائج شده است كه مرا از نسل اينده هم براى نجات كشور نا أميد كرده است. پروژه ايران با١٥٠ ميليون جمعيت شما چنان دست خوش تمسخر بند گان شما شده است كه ٦٠٪ جوانان زير ٣٥ سال فكر ازدواج را بدست فراموشى سپرده اند و سكس قبل از ازدواج چنان رايج شده است که بزودى ارتشى حرام زده براى رسيدن به أهداف گسترش اسلاميتان د راختیار شما قرار خواهد دادو فقط خداى شما خواهد دانست چه راهبردى براى جامعه تك والدين بايد ساخت.
من از ساختدار سياسى موجود ناله اى ندارم چون به دست خود با چرخش ١٨٠ درجه اى در مقابل "شيطان بزرگ" نگهبانان انقلاب را از سپاهى گرفته تا بسيجى دچار شك و ترديد كرده ايد و بزودى ارتش بسيجى شما همچون قشون شكست خورده‌ها دست به. غارت وچپاول كلان شهرها خواهند زد و شما راه حلى نداريد.سياست هاى مذهبى شما چنان روابط أقوام و أقشار را سردر گم كرده است كه نا دانسته جنگ نعمتى-حيدري را دامن مي‌زنيد.
آقاى خامنه اى
حاصل ولایت شما جامعه طاعون زده ایست که در سیمای بدون لبخند فرد فرد إيرانى خود را برخ می کشد و آینده ای تل خرا در برابر می گذارد: مرگ ايران چندان دور نيست.
این سرزمین ویران را شما ساخته اید و در شرایط کنونی شما می توانید راه نجات را برایش باز کنید.
اگر راهگشایی برای انتخاب رئیس جمهور جدید، آغاز طاعون زدایی توسط خود شما باشد، با همه ستم که از " ولایت" شما بر ایران رفته است؛ آن را به فال نیک می گیرم.
بخوبى بياد دارم که در خرد سالى ايران را سرزمين دلاوران و جولان گاه شيران و شهيدان راه دين می دانستید، دیغا که امروز مردمان را جز بزدلان وچموشان نمی پسندید.اما هنوز به شهادت اعتقاد داريد و بارها فرموده‌ايد شهادت را پيروزى مي‌دانيد. بر اساس گفته شما شهادت شما مي‌تواند يك نوع پيروزى براى خود شما و مردم ايران باشد. شهادت شما و عروج شما به آسمان هفتم و در كنار پروردگار تان قرارگرفتن بزرگترين پاداشى است كه مردم ايران بشما خواهند داد، و پروردگارت شخصا از شما تشكر خواهد كرد.و أز آن بالا چشم انداز خوبى خواهيد داشت تا ببینید این اين بندگان زمينى شما و پرورگارتان در غياب شما بازسازى جامعه شان را بر اساس روابط انسانى دوباره شروع كرده اند، وهر روز غيبت شما را مفرح ذات مي‌دانند، وبه خداوند متعال دعامي‌كنند كه تا أبديت در آنجا ماندگاًر باشيد. ورد شبانگاه وصبحگاه من چيزى جز شهادت شما نيست
رسيدن به شهادت كه شماچنان شيفته آن هستيد راه‌هاى گوناگون دارد و آسانترين آن استفاده زياد از حد از قرص هاى خواب أور ى است كه هر شب براى دو ساعت خواب به تجویز دكتر تان ميل مي‌فرمایيد. اما شما حتى جسارت آنرا نداريد چون طبيعتا إنسان بزدلى هستيد.
می توانید براى جلو گيرى از شكست نيروهاى قدس در سوريه رهبرى ميدانى آنرا شخصا عهده دار شويد و شجاعانه در مصاف با دشمنان شيعه به شهادت قهرمانانه برسيد تا نهال شيعه را با خون خود در سرزمينهاى دور دست ابيارى كنيد. شايد بهتر است تصور كنيد در ماه ببر تقويم چينى بدنيا أمده ايد و در يكى از پياده روى هاى نادرتان از قله كوهى خود را به پايین پرتاب كنيد .
شايد هم ترجيح مي‌دهيد كه يك شهيد زنده باشيد، و با أعلام اين كه دو باره مي‌خواهيد يك طلبه شويد در مشهد سكنى گزينيد و به حيات مقدس خود ادامه دهيد و مزار زنده أهل تشيع شويد و از معجزات خود جهان تشيع را مستفيض فرمایيد و أجازه دهيد دولت نيمه امنيتى آقاى روحانى به مسايل خاكى برسد و فضاى باز ترى را فرآهم نمايد تا بازسازى دوباره جامعه سياسى ايران با يك انتخابات ازاد بر اساس معيار هاى بين المللى آغاز شود و نسل سالم و جديدى از علاقمندان به كشورشان وارد كارزار سياست شوند و بساط فساد و تبعيض را به تدريج برچينند تا نفسى دوباره به اين جامعه طاعون زده بدمند، وشايد قبل از نابودى كامل جامعه إيرانى، راه براى ادامه حيات آن را بيابند.
آقای خامنه ای
باورکنید که وجود شما را براى ادامه بقاء ايران خطرناك است.یک بار هم شده شجاعت به خرج بدهید. شال وکلاه بکنید و بروید. من خواست ايرانيانی را با صدای بلند فریاد می کنم كه حيات ايران وايرانى را با ادامه حضور شمادرخطر مي‌بينند . می توانید صدای شعارهایشان را از همین حالا بشنوید:
- نترسید، نترسید ما همه باتو هستیم.
لبيك گفتن به چنين خواستی مي‌تواند اجر شما را در نزد پروردگارتان به اضعاف مضاعف کند و سعادت أبدى نثار شما فرمايد.

 

پاسخ به دو شایعه و اتهام

از وقتی بعنوان گزارشگر صدای آمریکا در " رم "  فعالیتم را شروع کردم مورد حمله مکرر نیرو های اطلاعاتی رژیم بوده ام.
اما حدود دو سال است که این حملات منظم تر و شدید تر شده است. بخصوص ارتش سایبری جمهوری اسلامی هر چند روز شایعه و یا مطلبی را علیه من منتشر می کند . در سال های اخیر در تلویزیون رها در لندن نوع اجرای برنامه ام متفاوت شده و بصورت مستقل برنامه ای تحلیلی را در نقد مشکلات اجتماعی ایران  مدیریت می نمایم برنامه شبنامه که هر شب با گفتگو و مصاحبه هایی با کارشناسان به موضوعات مختلف سیاسی هنری و اجتماعی می پردازیم.

گویا این برنامه  تاثیر خوبی در بین مخاطبان برنامه داشته است  که نیروهای هوادار رژیم اینطور علیه من و برنامه ام موج تخریبی را راه اندازی کرده اند.

پس ابتدا از همه همکارانم و بویژه جناب امیر حسین جهانشاهی رئیس و اسپانسر مالی تلویزیون رها و همچنین بنیانگذار «موج سبز» که همواره در این سالها حمایت های زیادی از برنامه بنده داشته اند.
هرچند نوع انتقاداتی که به بنده و برنامه ام می شود  ارزش پاسخ گفتن ندارد ولی برای روشن شدن موضوع و شفافیت فعالیت های خود این مطلب را می نویسم و این آخرین جواب من به این شایعه پراکنی ها خواهد بود.
در برخی شایعات بنده را به لابی گری علی آقای رمضان پور متهم می کنند و من را عامل اخراج ایشان از تلویزیون رها معرفی می کنند. ماجرای جدایی آقای رمضان پور از تلویزیون هیچ ربطی به ینده و دیگر همکارانم ندارد و ایشان بخاطر اختلاف نظر با شخص آقای جهانشاهی از تلویزیون رها رفتند و علت هم آن بود که ایشان حاضر نبود که برنامه های تلویزیون توسط آقای جهانشاهی نظارت شود ولی آقای جهانشاهی در برخی مطالب با آقای رمضان پور اختلاف نظر داشتند و می خواستند که نظر ایشان اعمال شود.
به هر حال این موضوع به کناره گیری آقای رمضان پور منجر شد و باعث ناراحتی هایی هم شد و کدورت هایی بین نیرو های تلویزیون رها شد و در پی آن هم چند نفر دیگر هم از تلویزیون رها اخراج شدند و یا خود کناره گیری کردند .
به نظر بنده آقای جهانشاهی بعنوان رئیس و اسپانسر مالی مدیر مسئول تلویزیون هم می باشند و باید همه مطالب با تایید ایشان باشد و آقای رمضان پور در این موضوع کمی خود سرانه عمل می کردند و مطالبی را منتشر می کردند که با سیاست های تلویزیون در تضاد بود . مثلا در مواردی که سیاست تلویزیون حمایت از موج سبز و میر حسین موسوی و کروبی بود وی تن به این کار نمی داد و قصد رهبر سازی از دیگر فعالان سیاسی داشتند و این باعث اختلافات بیشتر وی با آقای جهانشاهی شد.
اما درباره برنامه شبنامه بنده را متهم به تجزیه طلبی می کنند. همانطور که در گفتگویم با دوست عزیزم سیروس ملکوتی "برنامه چهره ها " مطرح کردم روزنامه نگار نمی تواند درباره مسائل اطرافش خنثی و بی نظر باشد چون قبل از آنکه روزنامه نگار باشم من یک شهروند فعال سیاسی هستم.
علت این اتهام بنده پرداختن به موضوع زندانیان سیاسی اقلیت ها و ملیت های مختلف بلوچ ، عرب ، کرد و ترک است .
در پاسخ باید بگویم که پرداختن به این موضوع بخاطر عدم آزادی این گروه ها در بیان عقاید و افکار شان در رسانه های رژیم و حتی رسانه های سیاسی اپوزیسیون در خارج کشور است . اگر من هم بعنوان یک  ایرانی از این افراد استقبال نکنم و حرف آنها را منعکس نکنم آیا به سانسور و تک رایی متهم نمی شوم.
آیا نباید کسی حرف دل این فعالان سیاسی (حتی تجزیه طلبان آنها را ) بشنود و یا پاسخ شان دهد و یا به خواست آنها تن دهد.
اما من سوالی را مطرح می کنم که از یکی از این افراد شنیده ام و هنوز هم خودم پاسخ آنرا پیدا نکرده ام:
عده ای با هم تصمیم می گیرند بوسیله یک قایق مسیری را در دریا همسفر شوند. اتفاقا دچار طوفان می شوند و قایق می شکند و برخی افراد درون دریا پرتاب می شوند و کمک همراهان هم سودی نمی بخشد و چند نفر در دریا غرق می شوند ولی چند نفر دیگر با گرفتن تکه ای از قایق شکسته به سختی خود را به ساحل می رسانند. نجات یافتگان نمی دانستند که آن ساحل کجاست و آیا برای آنها امنیت خواهد داشت یا نه؟ اما به گمان آنکه از غرق شدن در دریا مناسب تر است خود را به آن ساحل رساندند.
هیچ کس آن نجات یافتگان را سرزنش نخواهد کرد که چرا خود را نجات دادید چون آنها سعی شان آن بود که همراهان را نجات دهند اما نشد و خود را هم به سختی نجات دادند.
مثل ملیت های کشور ما هم هیمن قایق است و غرق شدگان و نجات یافتگانش.
قایق، کشور ایران است که همه امید داشتیم همه ملیت ها و اقلیت ها و افکار در کنار هم به مقصد رشد و پیشرفت و آزادی برسیم. غرق شدگان مردمی هستند که گرفتار این رژیم جهل و خرافه و بی منطق شده اند. نجات یافتگان اقلیت هایی هستند که با استفاده از اهرم اعمال تبعیض این رژیم بر آنها می توانند خود را نجات دهند و از این رژیم خلاصی یابند و به کشور دیگری که امید نجات بیشتری باشد برسند.
آیا  اگر اینها برای حفظ جان خود با کشور های همسایه که آزاد ترند و نگاه انسانی تری به آنها دارد متحد شوند باید سرزنش شوند؟
آیا اگر برخی در شهر های مرکزی با سبد کالا و یارانه و ... تطمیع و تهدید شد و سر جایش نشست و در بی شرافتی و بی عزتی و بی یاقتی غرق شد بقیه هم باید مثل او خفه شوند و ملیت های دیگر هم ساکت بنشینند؟
چرا کمی واقع نگر نباشیم و حق حیات ، آزادی ، برابری و زبان مادری و... را برای بقیه به رسمیت نشماریم؟
این سوالات یکی از دوستانم بود که من و شما آنها را تجزیه طلب و دشمن ایران می دانیم.
من نمی دانم ایران به خودی خود چه چیزی است که از من و شما و مردم آن ارزشش بیشتر است؟
اگر ایران باشد ولی ویران و دچار فقر فکری و عقب مانده و با مردمی ذلیل و ساکت بهتر است یا ملیت هایی آزد و رها و زنده و مترقی؟
چرا تمامیت ارضی و مرز های کشور ایران برای ما اینقدر تابو شده است و از جان مردمانش هم با ارزش تر است؟
چرا ما باید پیرو سلطنت طلبانی عقب مانده فکری باشیم که دچار نژاد پرستی و افکار ناسیونالیستی افراطی شده اند.
به خود آییم و کمی فکر کنیم و دوباره حرکت کنیم به امید آزادی ایرانیان، نه ایران ؟

سنگ رفت

مژده ای به دوستان و سپاس از همدردی و ابراز لطف همه 

"سنگ رفت" و من نفس راحتی کشیدم.

عضو ایرانی هیات داوران جشنواره برلین

یاسمن طباطبائی، عضو ایرانی هیات داوران جشنواره برلین، در مراسم افتتاحیه

 

بیانیه جامعه بهائیان در رابطه با حمله به یک خانواده بهائی در بیرجند



ژنو - سه بهایی در منزل خود در بیرجند ایران، در روز دوشنبه سوم فوریه، توسط فرد متجاوزی که هویت او نامشخص است، با ضربات چاقو زخمی شدند. به نظر می‌رسد این جرم ناشی از نفرت دینی بوده باشد.

هر سه – شوهر، زن و دختر - زنده مانده‌اند اما در حال حاضر تحت مراقبت‌های شدید در بیمارستانی در نزدیکی همان منطقه به سر می‌برند.

بر اساس گزارش‌ها از ایران، ضارب – که صورت خود را با نقاب پوشانده بوده – حدود ساعت ۸ شب وارد منزل قدرت‌اللّه مودی و همسرش، طوبا سبزه‌جو، شده است.

او به سرعت با چاقو یا وسیله‌ی تیز دیگری به آقای مودی و همسر و دخترشان حمله‌ور شده، و هر سه‌ی آنان را به شدت زخمی می‌کند.

آقای مودی از ناحیه‌ی شکم و پهلو، و خانم سبزه‌جو از ناحیه‌ی گردن مجروح و هر دو به علت خونریزی شدید بیهوش شدند.

اما دخترشان، با وجود آنکه به شدت زخمی شده بود توانست با پلیس تماس بگیرد و هر سه به بیمارستان انتقال پیدا کردند، و همچنان در آنجا تحت مراقبت‌های جدی قرار دارند.

دیان علایی، نماینده‌ی جامعه‌ی جهانی بهایی در سازمان ملل در ژنو، گفت: «به نظر می‌رسد تنها هدف ضارب، کشتن سه بهایی بی‌گناه در منزلشان بوده است.»

«هیچ شکی نیست که این جرم، به معنای دقیق کلمه، انگیزه‌های مذهبی داشته است. آقای مودی به عنوان يکی از افراد سرشناس در جامعه‌ی بهایی بیرجند شناخته شده است.»

«ما بیش از هر چیز نگران سلامتی خانواده‌ی مودی هستیم. اما در عین حال خواهان آن هستیم که مسئولین در ایران، بلافاصله تحقیق درباره‌ی این جرم را آغاز کنند و مرتکب آن را به دست عدالت بسپارند.»

«واقعیت غم‌انگیز این است که از سال ۲۰۰۵ تاکنون، بیش از پنجاه مورد حمله‌ی فیزیکی علیه بهائیان ایران صورت گرفته است، و هیچ یک از ضاربین تحت تعقیب قضایی واقع نشده و به هیچ شکل دیگری نیز به عدالت تسلیم نگردیده‌اند. در طی همین دوره، حداقل نه بهایی تحت شرایط مشکوکی به قتل رسیده‌اند، و قاتلین نیز از مجازات مصون مانده‌اند.»

«به طور مثال، اخیرا یک بهایی در بندرعباس به قتل رسید، و پلیس هنوز کسی را به عنوان مجرم دستگیر نکرده است. آقای عطااللّه رضوانی، که او نیز از رهبران جامعه‌ی بهایی محله‌ی خود در بندرعباس بود، در اتومبیل خود به ضرب گلوله‌ای در سر، در روز ۲۴ آگست ۲۰۱۳ به قتل رسید.»

«اگر ادعای دولت جدید حسن روحانی صادقانه است که در دولت او تمام شهروندان ایرانی از حقوقی برابر برخوردار خواهند بود، پس این اتفاق باید بسیار جدی تلقی شود، و جستجو برای یافتن مردی که خانواده‌ی مودی را مورد حمله قرار داده بلافاصله آغاز شود.»

دیان علایی افزود: «آنچه دلگرم‌کننده است این است که ایرانیان غیربهایی، یک بار دیگر نگرانی عمیق خود برای بهائیان و حمایت خویش از آنان را در گزارش‌های متعدد آنلاین نشان داده‌اند و خواستار رفتاری عادلانه با آن‌ها شده‌اند.»

گروگان گیری و حقوق بلوچها

آیا گروگان گیری مرزبانان را می توان مبارزه برای حقوق بلوچ ها بحساب آورد؟
گروه جيش العدل روز شنبه ۱۹ بهمن با انتشار تصاويری در صفحه فيس بوک منتسب به این گروه،‌ مسئوليت «ربودن» پنج مرزبان ايرانی را برعهده گرفته است.
پيشتر رسانه های ايران از مفقود شدن پنج نفر از ديده‌بانان مرزبانی ايران در جمعه ۱۸ بهمن ماه در منطقه «جکيگور» استان سيستان و بلوچستان، خبر داده بودند.